در باب مقوله ای به نام سفر

ساخت وبلاگ

دوشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۷، ۱۰:۵۴ ق.ظ

سفر در حیات من تا امروز که این خطوط را می نگارم به دو بخش اصلی و اساسی تقسیم می گردد. یک قسم پیش از ازدواج و یک قسم هم دوران پسا ازدواج. هر کدام از این قسمها هم باز دو بخش اساسی دارد که جدا گانه هر کدام را به اجمال از پیش چشم می گذرانم.
پیش از ازدواج را اگر در نظر اورم ، بایست که به دو بخش پیش از بیماری پدر و پس از بیماری او افتراق نهم با شکر به این خاطر که دوران پیش از بیماری پدر بودم و نظاره کردم.  چه که دورانی بود بغایت شگرف از نظر سفر. چه که ان موقع ،بابا جوان بود وجسور. جانش می رفت سفر رفتنش نمی رفت و بیش از همه هم استاد بود در برنامه ریزی برای سفرهای بی برنامه. یکهویی می امد و می گفت جمع کنید برویم فلان جا و مادر هم تبحر یافته در راه افتادن به چنین سفرهایی حتی سفربه بلاد خارجه. که این ها را هم می گذاشت برای سور پرایز کردن مادر و نه ما. که ما در این سفرها نمی گنجیدیم. خلاصه که البوم های کودکی پر است از عکس های ما، در اقصا نقاط مام میهن و از همه بیشتر هم عکس های شمال ما ،که همه از دم منشوری و غیر قابل پخش.
لیک اوضاع که  همیشه بر وفق مراد نیست و دور گردون که همیشه نمی گردد بر یک مدار... پدر بیمار شد و بیمار شدن پدر همان و دوران سفر های انچنانی که به قول افراد  فامیل زیادی زیاد بود و ادم عاقل اینقدر وقت و بی وقت راه نمی افتاد که به سفر. هر چه بود دورانش تقریبا به سر رسید.  می گویم تقریبا چرا که حد ان هرگز به صفر مطلق نرسیده.
 و گذشت و گذشت ما عازم خانه بخت شدیم  خانه بختی سخت که قصه اش تکراری است و مفصل و قرار است که ما اینجا به قصه سفر بپردازیم و یک قسمت مربوط به سالهای ابتدای زندگی مشترکمان که تقریبا سالی دو بار عازم سفر بودیم . ما در سفر مردی میدیدیم متفاوت از انچه در خانه می دیددیم و در سفر گویی فرشته ای ما را همراهی می کرد و ما اندر عجب که چگونه است که مردی سفر و بی سفرش اینقدر متفاوت است؟ و بماند که بعد تر هایش دانستیم از کدام سیاست کثیف اب می خورد و کلا سالهای بعدش که پشت پرده های این سیاست های کثیف را برملا کردیم و پایمان را گذاشتیم بیخ خرخره اش و شدیم حاکم بلامنازع خانه و البت پوشیده نیست که هیچ پیروزی بی بها  به چنگ نیامده است و ما نیز با طیب خاطر بهایش را دادیم و پشیمان هم نیستیم و در پرانتز بگوییم که ما نیتمان شر نبود و گفتیم که او روانه دادگاه خواهد شد و خلاص..و گفتیم که چون اویی تاب چون مایی را نخواهد داشت... لیک نشد انچه ما فکر می کردیم و زندگی کلا چیزی نیست جز بر اب شدن نقشه ها... و برخی گفتند که خودت چرا روانه نشدی به ان دادگاه کذایی و گفتیم که ما حالا حاکم مطلق این سراییم وزنده ایم به نفس کودکانمان ...و گذشت ... و چندین و چند سال است که قانون سفر بی سفر را  وضع کردیم. که سفری که به جنگ و دعوا بیانجامد نرفتنش بِه که رفتنش. فقط می ماند بچه ها که کمتر از بچگی ما سفر خواهند کرد. لیک مگر ما کجا را گرفتیم که مثلا ان ها نگیرند، و امید که روزی هر کدام دست در دست یاری شیرین سفر بکنند دور و دراز و دل شاد...سفرهایتان بی خطر
بیماری خیانت تن است به بیمار...
ما را در سایت بیماری خیانت تن است به بیمار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ammalakehafrighayi5 بازدید : 27 تاريخ : دوشنبه 20 فروردين 1397 ساعت: 13:27