از هر دری سخنی

ساخت وبلاگ

در خیابان دنبال ورودی ایستگاه مترویی می گشتم که با ان اشنایی نداشتم. از دختری که از کنارم می گذشت سوال کردم. به وضوح معلوم بود که او هم بلد نیست اما نمی خواست بگوید که نمی داند.چند تایی جمله سرهم کرد....

در جلسه خوانش و بررسی نام من سرخ اورهان پاموک - که نه کتاب را دوست دارم و نه نویسنده را - بعد از تمام صحبتها و گفتگوهای ادبیاتانه در رابطه با کتاب و جایزه ای که برده، گفتم که کتاب را دوست نداشتم که صد صفحه اش را بیشتر نتوانستم بخوانم( کتاب 500 صفحه ای با یک عالمه شخصیت) که چرا نویسنده خواننده را اینقدر اشکار بازی می دهد. فقط به خاطر این که نویسنده به فرم نوشتنش بیشتر اهمیت می دهد...بعد از حرف هایم یخ بقیه حضار هم شکست خیلی هاشان حرفم را تایید کردند انها هم کتاب را دوست نداشتند.

یاد "در تلاطم زندگی" امیل زولا می افتم. کتاب قطور و داستان طولانی که سه تا شخصیت بیشتر ندارد. یک زن و کودک بیمارش و یک پزشک که به خاطر بیماری کودک به خانه زن رفت و امد دارد.  داستانی قدرتمند و  پرکشش برای این که زمین نگذاریش ان هم فقط با سه تا شخصیت.

 می گویند ادمها نه فقط به میزان معلوماتی که دارند عالِم اند بلکه به میزان مجهولاتی هم که در عالَم حس می کنند عالِم اند....

-کوزه های شاهی امسالم خراب شد دور انداختمشان و گندمها معلوم نیست چه مشکلی دارند.چندین و چند روز است که منتظر ذره ای جوانه ام. بذرش خوب نبوده وگرنه همیشه سبزه های گندمم شش روزه حدود بیست سانت قد میکشید.

بیماری خیانت تن است به بیمار...
ما را در سایت بیماری خیانت تن است به بیمار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ammalakehafrighayi5 بازدید : 47 تاريخ : دوشنبه 20 فروردين 1397 ساعت: 13:27